امیر فریور جعفری یکی از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس میگوید: فتح خرمشهر که تمام شد، خبر به امام (ره) رسید که نیروهای خودی، الان در داخل خرمشهر مشغول تحکیم مواضع هستند. امام (ره) فرمودند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد».
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، امیر فریور جعفری یکی از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس است. او از جمله فرماندهان آذربایجان شرقی است که در جریان آزادسازی خرمشهر حضور داشته و خاطرات خود را از عملیات بیتالمقدس به مناسبت فرارسیدن سوم خرداد و سالروز آزادسازی خرمشهر بیان میکند. در اینجا به مرور این خاطرات که به همت حوزه هنری استان اصفهان در نخستین جشنواره ملی «حماسهگویان» ثبت و منتشر شده است، میپردازیم.
وی از نخستین اقدامات برای تصرف خرمشهر توسط عراق و همچنین حوادث پس از سقوط این شهر تا آزادسازی آن برایمان میگوید: از لحظهای که دولت عراق تصمیم گرفت که با استفاده از سردرگمیهای اوایل انقلاب اسلامی و اینکه احساس میکرد که یک سری تزلزلات در نیروهای مسلح وجود دارد و قصد داشت از این نقطه ضعف با ما برخورد کند اقداماتی را انجام داد، در سرتاسر مرز و نهایتاً تصمیم اولیه و هدف غایی این بود که بتواند خرمشهر را که برای خودش کلید فتح استان خوزستان میدانست تصرف کند، بعد از ۳۴ روز مقاومت جانانه اهالی خرمشهر و یگانهای مستقر در آن، بالاخره مجبور شدند نیروهای موجود در خرمشهر با هزاران اندوه و افسوس این خبر را به امام رضوان الله تعالی بدهند که متأسفانه خرمشهر سقوط کرد. از آن روز که خونین شهر، شهر خون و قیام نامگذاری شد تا اینکه استراتژی که دولت جمهوری اسلامی انتخاب کرد منجر شد به تعیین تکلیفی که ما در ابتدا ماشین جنگی عراق را متوقف کنیم و سپس شروع کنیم به پدافند فعال و کسب آمادگی جهت حمله به دشمن و نهایتاً اجرای عملیات متقابل به منظور انهدام نیروهای دشمن که یکی از بهترینهایش فتح الفتوح یا در همان «فتح المبین» انجام شد، بلافاصله بعد از فتح المبین همچنان که نیروهای عراقی در تب و تاب بودند و همچنان سردرگم از وضعیت پیش آمده و مجبور به فرار از مرزهای ما شدند تصمیم گرفته شد عملیات آزادسازی خرمشهر بعد از ۱۶۶ روز به اجرا در بیاید.
یک سری اطلاعات ناقص بود. تصمیمات گرفته شد و فرماندهان وقت تصمیم گرفتند که یک عکس هوایی از منطقه کل خرمشهر گرفته شود با توجه به مشکلاتی که دوروبر خرمشهر بود، یکی وجود کرخه به عنوان نقطه کور و دومی کارون، سومی اروند و چهارمی هورالعظیم یا هورالهویزه بود که از موانع بسیار عمده در آن منطقه محسوب میشد و بعد از ۵۶۶ روز به قول خودشان نیروهای تا بن دندان مسلح عراقی آنجا را کلاً اشغال کرده بودند و سنگرهای بسیار مستحکمی را با استفاده از وسایل موجود ما در بنادر گمرک خرمشهر ایجاد کرده بودند، حتی تیرآهنهای موجود در آنجا را دور تا دورش به صورت درخت کاشته بودند تا مبادا نیرویی شبانه در اینجا هلیبورد یا هوابردی فرود بیاید. اطلاعات و اخبار واصله حاکی از این بود که دورتا دور خرمشهر هر چند کیلومتر سیم خارداری داخل کانالها هست که به برق وصل شده است و داخل کانالها پر از قیر است و مینگذاری شده و این هم یکی از مواردی بود که مقداری عملیات را به تأخیر میانداخت، لذا خلبانان نیروی هوایی بر مبنای این اطلاعات تصمیم گرفتند که از منطقه عکس هوایی بگیرند، عکسها گرفته شد و با تفسیرهای عکس هوایی ما به این نتیجه رسیدیم که اینها همه تبلیغات پوچ بوده و چنین چیزی وجود ندارد، در هر 3 کیلومتر به فاصله ۳ کیلومتر مجموعهای از سه تا کانال بود که داخل کانالها پر از سیم خاردار حلقوی و مینهای ضد نفر و ضد خودرو و تانک بود، بعد از این مسائل بالاخره عملیات با تصمیماتی که گرفته شد در قالب ۴ قرارگاه فتح، فجر، نصر و قدس با ترکیبی از رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران، بسیج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شروع شد. میتوانم بگویم هماهنگترین و مناسبترین عملیاتی بود که با ترکیبی از این 3 نیروی مردمی و نظامی آغاز شد. مدتها با توجه به شرایطی که پدافند از ساحل رودخانه و تصرف سر پل در عملیات تاکتیکی بسیار مهم که به ندرت به نتیجه مثبت منجر میشود با تمام اینها الحمدالله نیروهای ما توانستند با درنظر گرفتن سر پلهای متعدد بتوانند از همه این سه چهار تا مانع عبور کنند.
ما یگان توپخانه بودیم که مأموریت عمل کلی داشتیم تا با یگانهای کاتیوشا، تمام منطقه و هر جا که فرماندهان رده بالا اراده کردند، بکوبیم. با توجه به تمرکز آتش و قدرت آتشی که یگانهای کاتیوشا دارد و خوشبختانه در آن مقطع زمانی هم هیچ نوع محدودیت مهماتی هم وجود نداشت، ما با قدرت تمام به دستور فرماندهان و با آنچه که دیدهبانها اعلام میکردند، اجرای آتش میکردیم. رسیدیم به دو- سه روز آخر که دیگر خستگی، بسیار زیاد بود و بیخوابیهای آنچنانی داشتیم. با توجه به اینکه منطقه کاملاً مسطح بود، دیدهبان ما تقریباً با یگانهای پیاده، پا به پا حرکت میکرد. دیدهبان گزارش کرد که یک نیروی 700 الی 800 نفره از یگانهای خودمان دارند به ما ملحق میشوند. ما با آنها حرکت کردیم و میخواهیم اینجاها را بزنیم. همزمان که ما میزدیم، یکدفعه دیدم بیسیمچی و دیدهبان گفتند: «ما چه کار کنیم؟» وقتی گفت ما چیکار کنیم، من جا خوردم. گفتم که نکند ما به بنبست خوردهایم! گفتم: «واضحتر بگو! چی میخوای بگی؟» گفت: «حقیقت این است که اینها هلیکوپترشان آمده بالای سر ما و اصلاً گیج است. یک سری وسایل، روی سَرِ ما پیاده کرد. ما هم تیراندازی کردیم و در رفت. ولی ما با این بقیه چه کنیم؟» گفتم: «چی شده مگه؟» گفت: «آقا! تا آنجایی که من میبینم، بیش از 10هزار نفر دستهایشان بالاست و میگن: الدّخیل یا خمینی. چیکار کنیم؟ ما تعدادمان کمِ. چهجوری میتونیم اینها رو تخلیه کنیم؟» ما که یک مقداری حواسمان پرت شده بود، از خوشحالی داشیم بال در میآوردیم. با توجه به این همه کثرت نیرو، در مقابل 700-800 نفر، چه فتحالفتوح دیگری نصیب رزمندگان ما شده است.
بعد از این اتفاق که مدتها گذشت و فتح خرمشهر تمام شد، خبر به امام (ره) رسید که نیروهای خودی، الان در داخل خرمشهر مشغول تحکیم مواضع هستند. امام (ره) فرمودند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد». این سخن امام (ره) در آنجا، برای من تداعی شد که این قدرت، قدرت لایزال الهی بوده که 700-800 نفر نیرو توانستهاند، در مقابل 35 هزار نفری که بیش از 566 روز برای خودشان مواضع ساخته بودند، پیروز شوند. جالب است، با توجه به استراق سمعهایی که داشتیم، صدام در همین حین میگفت که عقبنشینی کنید. این در حالی است که تا حدود 25 الی 30 روز، صدام تأکید داشت هر کسی عقبنشینی کرد بزنید. به همه فرماندهانش این قدرت را داده بود. در چنین شرایطی صدام گفت عقبنشینی کنید. بعد از این دستور، هیچکسی هم نمیتوانست فرار کند. ما اعلام کردیم که راه فراری وجود ندارد. همه جا را ببندید. بالغ بر 19 هزار و 500 الی20هزار نفر اسیر داشتیم. حالا کشته و زخمیاش چقدر بود که آن هم بعدها آمارهای خیلی جالبی ازشان درآمد. اکثر نیروهای عراقی با بیش از 50درصد و بعضی مخصوصاً یگانهای زرهی و لشکرهایش، با 100درصد صدمات، منهدم شدند. آخرین دستوری که صدام [به قول خودش سردار قادسیه] داد، این بود که «قهرمان کسی است که بتواند عقبنشینی کند».
انتهای پیام/
نظر شما